لا اله الا انت
خدایا ، اگه تمام درها گاهی بسته میشه ... در خونه تو همیشه بازه . فکرشو بکن اگه تو هم نگاهم نکنی ،
بعد از اون دیگه نمیخوام یه لحظه زنده بمونم . خواستم بگم همه رفتند و تو موندی ، یادم اومد از اول هم کسی نبود.
چقدر خوبه که دعوتم کردی به مهمانی . توی پوست خودم هم نمی گنجم که منو از قلم نینداختی .
من خوب نبودم . من شمع نبودم برای دیگر بندگانت . تلاش کردم ولی نشد ، یعنی نخواستند . خاموشم کردند.
اما تو از پشت صدای اذان امشب عاشقانه دعوتم کردی . اون هم نه برای یه ساعت و یه روز و یه هفته ،
بلکه برای یک ماه . یه ماه مهمونی . یک ماه زمان دارم حرف بزنم ، ولی قصد گله ندارم . درد و دل نمیکنم . فقط میخوام از
آینده باهات حرف بزنم . خدایا یه چیزی را می خواستم بهت بگم و اونم اینکه هیچ کس منو به جز تو دوست نداره.
همه به فکر خیالات و آرزوهای خودشونن . فقط تویی که منو به خاطر خودم دوست داری . ازت ممنونم .
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
نظرات شما عزیزان: