خانه ای بی فرش
من و مادر کنار دار قالی ، همیشه روز و شب مشغول کاریم
در آن تنها اتاق خانه باید ، میان باغ قالی گل بکاریم
ولی فرش اتاق ما به جز یک ، گلیم کهنه چیز دیگری نیست
همیشه با نخ خوش رنگ باید ، ببافم شاخه ها را بوته ها را
تمام نقش قالی های ما هست ، پر از گل های رنگارنگ و زیبا
ولی یک روز نقشی می کشم من ، که شاید بهتر از هر نقش باشد
ببافم با دو دستم فرشی آن روز ، که نقشش خانه ای بی فرش باشد.
نظرات شما عزیزان: