ساحل آرامم آرزوست.
بهار است ، شبی از شب های ماه زیبای اردیبهشت ، اما
اما دل من بهاری نیست ، دلم هوایی زمستانی دارد.
دردها و غم ها ناجوانمردانه هجوم می آورند و
دل من را تنها گیر آورده اند . خدایا ، ای بهترین مهربان
در این نیمه شب سرد بهاری چه کسی جز تو غمخوارم خواهد بود؟
چه کسی ؟ چه کسی دردهایم را تسکین خواهد داد ؟
در این سکوت مطلق نیمه شب و در این وسعت نامهربانی خیال
نمی خواهی دستی بر دلم بکشی و
و هر آنچه دردها همچون موج هایی سهمگین برایم به ارمغان آورده اند را
بسان ساحلی آرام از آنان بگیری ؟
دلم بس گرفته است و قلبم جز درد چیزی احساس نمی کند . خدایا ،
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
نظرات شما عزیزان: